English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (591 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to tip something [British E] U رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
precipitated U رسوب کردن
fouled U رسوب کردن
foul U رسوب کردن
deposit U رسوب کردن
precipitate U رسوب کردن
sediment U رسوب کردن
deposits U رسوب کردن
sediments U رسوب کردن
precipitation U رسوب کردن
fouling U رسوب کردن
percipitate U رسوب کردن
fouler U رسوب کردن
precipitates U رسوب کردن
foulest U رسوب کردن
precipitating U رسوب کردن
fouls U رسوب کردن
reprecipitation U رسوب کردن مجدد
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
to regard something as something U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
lay hands upon something U جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to see something as something [ to construe something to be something] U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rectify U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectified U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it <idiom> U به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
rectifies U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
residual U رسوب
dreg U رسوب
deposits U رسوب
fouling U رسوب
fouls U رسوب
alluvium U رسوب
precipitation U رسوب
deposit U رسوب
alluvion U رسوب
sinter U رسوب
illuviation U رسوب
fouled U رسوب
foul U رسوب
percipitate U رسوب
sediment U رسوب
mud U رسوب
foulest U رسوب
sediments U رسوب
fouler U رسوب
silt sump U چاهک رسوب
silt pit U چاله رسوب
tartar U ته نشین رسوب
sediment U لای رسوب
tartars U ته نشین رسوب
deposits U ذخیره رسوب
glacial deposit U رسوب یخچالی
sediments U لای رسوب
mud valve U دریجه رسوب
precipitation U رسوب دادن
fouling U رسوب رسوبات
accretion of silt U رسوب زدایی
residuum U پسمانده رسوب
bosh U رسوب کوارتس
accretionof silt U رسوب زدائی
silting U رسوب ته نشینی
sedimentation U رسوب سازی
trap box U حوضچه رسوب
precipitate U رسوب شیمیایی
oil sludge U رسوب روغن
precipitant U عامل رسوب
deposit U ذخیره رسوب
sedimentation U رسوب گذاری
precipitates U رسوب شیمیایی
precipitating U رسوب شیمیایی
precipitated U رسوب شیمیایی
setting basin U حوضچه رسوب
settling basin U حوضچه رسوب
trap box U حوضچه رسوب زهکشها
reprecipitation U رسوب دادن مجدد
vapor deposition U رسوب سازی با بخار
sludge U رسوب گل و لای ضخیم
precipitation reaction U واکنش رسوب دهنده
silt ejector U تخلیه کننده رسوب
precipating agent U عامل رسوب دهنده
to mind somebody [something] U اعتنا کردن به کسی [چیزی] [فکر کسی یا چیزی را کردن]
eolian U رسوب حاصل از جریان باد
alluvial U ته نشینی مربوط به رسوب و ته نشین
tidal mud deposits U گل رسوب شده حاصل از جزرو مد
fix U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fixes U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
laterization U تبدیل سنگ به رسوب صخرههای قرمز
coppering U مس گیری رفع رسوب مس از داخل لوله
sludge U لجن غلیظ رسوب مخازن سوخت ناو
scale U ستون درجه رسوب جدار داخلی دیگ بخارناو
illuviate U در اثر نقل مکان از محلی درمحل دیگری رسوب شدن
juck work U کوبیدن میخ درکف و دیوارهای کانال به منظور ایجاد رسوب
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
flavouring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
lyophilization U خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
prejudge U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudging U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudges U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudged U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
to prescribe something [legal provision] U چیزی را تعیین کردن [تجویز کردن] [ماده قانونی] [حقوق]
to tarnish something [image, status, reputation, ...] U چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
premeditate U قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
refer U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
set loose <idiom> U رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
fraise U نرده دار کردن دهانه چیزی را گشادتر کردن
refers U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
referred U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
to pirate something U چیزی را غیر قانونی چاپ کردن [دو نسخه ای کردن]
age hardening U سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
quantifying U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantify U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantifies U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
valuate U ارزش چیزی رامعین کردن ارزیابی کردن
quantified U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
cession U صرفنظر کردن از چیزی وواگذار کردن ان واگذاری
to throw light upon U روشن کردن کمک بتوضیح چیزی کردن
to instigate something U چیزی را برانگیختن [اغوا کردن ] [وادار کردن ]
denounce U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounced U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denouncing U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounces U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
beck U باسرتصدیق کردن یاحالی کردن چیزی
briefed U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
brief U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
reference U توجه کردن یا کار کردن با چیزی
references U توجه کردن یا کار کردن با چیزی
mind U فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
minds U فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
to beg for a thing U چیزی راخواهش کردن یاگدایی کردن
briefer U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
minding U فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
briefest U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
deducting U کم کردن چیزی از کل
deducted U کم کردن چیزی از کل
to smell at something U چیزی را بو کردن
to throw something overboard U چیزی را ول کردن
deducts U کم کردن چیزی از کل
fills U پر کردن چیزی
deduct U کم کردن چیزی از کل
defrosting U یخ چیزی را اب کردن
defrost U یخ چیزی را اب کردن
defrosts U یخ چیزی را اب کردن
fill U پر کردن چیزی
defrosted U یخ چیزی را اب کردن
make do with something U با چیزی تا کردن
to cut down [on] something U چیزی را کم کردن
to cut something U چیزی را کم کردن
to work out something U چیزی را حل کردن
to reason out something U چیزی را حل کردن
make something do U با چیزی تا کردن
to cut back [on] something U چیزی را کم کردن
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
to muck up something U زیرورو کردن چیزی
to screw something up U زیرورو کردن چیزی
to screw the pooch U زیرورو کردن چیزی
to botch things up U زیرورو کردن چیزی
to mess something up U زیرورو کردن چیزی
replace U چیزی را تعویض کردن
replaces U چیزی را تعویض کردن
replaced U چیزی را تعویض کردن
to cock something up U زیرورو کردن چیزی
to fuck something up U زیرورو کردن چیزی
to take apart something U چیزی را از هم جدا کردن
to sweeten something U چیزی را شیرین کردن
preparations U آماده کردن چیزی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com